پرنسس تاریکی
خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.
چند ساعتی با هم بودیم
نظرات شما عزیزان:
من به تو نگاه میکردم…
و…تو به ساعتت
تو قرار داشتی و من بی قراری…
گاهی دلت از سن و سالت میگیرد..
میخواهی کودک باشی..
کودک به هر بهانه ای به اغوش غمخواری پناه میبرد..
و اسوده اشک میریزد..
بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...
زیبا بود..